به گزارش خبرگزاری «حوزه»، ویژه نامه «در مسیر نفر» با موضوع راه و روش تحصیل، تهذیب و پژوهش در حوزه های علمیه است که از سوی هفته نامه افق حوزه به چاپ رسیده و این خبرگزاری مطالب آن را در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان می کند.
نسبشناسي و امامزادهپژوهی در گفتوگو با حجتالاسلام محمدمهدی بحرالعلوم، مسئول مؤسسه دارالمعارف بقاء متبرکه و انساب
نسبشناسي و امامزادهپژوهی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی شیعیان قلمداد میگردد چراكه شیعیان در نسبنگاری نقشی برجسته داشتند و از پیشروان این علم بودند. آنان با استفاده از منابع شفاهی چون نقل از نسبدانان نخستین و گفتوگو با عالمان و شیوخ قبایل و نیز منابع مکتوب چون کتب پیشینیان، کتیبهها و سنگ قبرها، به ثبت انساب اقدام کردند. این دانش متضمن فوایدی است که چشمانداز درخشانی را در جهت الگوپذیری از مکتب اهلبیت علیهم السلام ترسیم مینماید اهتمام به جایگاه معرفتی سادات و امامزادگان با رویکرد آموزههای دینی، شناخت و درک بهتر جامعه نسبت به اماکن مقدسه و بقاع متبرکه و نفوذ معنوی پرافتخار صاحبان اين قبور، فراهم كردن بسترهای مناسب درجهت الگو پذیری از امامزادگان و اجداد گذشته خویش و برجسته نمودن نقشی علمی، فرهنگی و سیاسی سادات و امامزادگان ميتواند مدل و الگوی مناسبی در جهت آگاهی بخشی جامعه در برابر مظاهر ظلم، شرک، استبداد، استکبار و امپریالیسم جهانی باشد زیرا سادات و امامزادگان همواره به بیدارگری مردم در برابرحاکمیتهای جور پرداختند بر اين اساس هفتهنامه افق حوزه در گفتوگو با حجتالاسلام دکتر محمدمهدی فقیه محمدی جلالی (بحرالعلوم) مسئول مؤسسه دارالمعارف بقاء متبرکه و انساب به بررسي ضرورت آموزش علم انساب و اهميت آن در حوزه پرداخته است.
دانش نسبشناسي و زير شاخههاي آن
علم انساب دارای سابقه بسیار طولانی است. اصولاً عرب دو ویژگی داشت یکی نسبشناسی و دیگری شعر. نسبشناسی را جزو تاریخنگاری میشمارند کما اینکه ایامالعرب که پایه علم تاریخی امروزی است ذیل تاریخنگاری و نسبشناسی میدانند. مطابق آیه قرآن نسبشناسی هم مدح و هم ذم شده است. ذم آن به این دلیل است که اعراب به نسب خودشان افتخار میکردند تا جایی که حتی مردگان خودشان را میشماردند که در قرآن میفرماید «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» که تفاخر قبر نکنید و انساب را به رخ هم نکشید. همچنین نسبشناسی در بحث ارث، نکاح و خمس و زکات از مباحث فقهی است. زیرمجموعه نسبشناسی مزارشناسی و قيافهشناسی است که امروزه برای الحاق شخص به پدر مطرح میشود ولی در گذشته قيافهشناسی یکی از زیر مجموعههای نسبشناسی بوده است به این ترتیب که قيافهشناس برای الحاق فرزند به پدر مواردی در صورت یا بدن را بررسی میکرده است. ما همین مورد را در زمان امام رضا (ع) داریم، زمانی که برادران و پسرعموهای ایشان نسبت به امام جواد شک کردند چراکه صورت امام جواد (ع) گندمگون بود. بنابراین شک کردند که ایشان فرزند امام جواد نیست؛ چراکه فرزندان امام رضا (ع) در دو یا سه سالگی فوت میکردند از این رو به قيافهشناس حکم کردند و تمام بستگان امام رضا ؟ع؟ را آوردند. قيافهشناس به منزل امام رضا آمد در حالی که امام رضا (ع) مشغول باغبانی بودند، قيافهشناس امام جواد (ع) و بستگان ایشان را دید گفت این کودک به شماها شباهتی ندارد ولی راه رفتن او شبیه آن پیرمردی است که مشغول باغبانی است، بنابراین یکی از زیرمجموعههای علم انساب قيافهشناسی است. بعداز آن مزارشناسی است. متأسفانه هر سه این علم در حوزههای علمیه در چهار قرن اخیر منسوخ شدهاند. چه علم نسبشناسی و چه علم مزارشناسی و چه علم قيافهشناسی که علل و اسباب آن قابل بحث است.
سیر تطور دانش نسبشناسی در دوره اسلامی و اهميت آن
ابتدا نسبشناسی بیشتر به دلیل کثرت جنگها در قبایل و در بین اعراب بوده است و به دلیل درگیریها و مهاجرتها نسب خودشان را حفظ میکردند تا تکاثر نسل و اختلاط قبایل باعث از بین رفتن اصل نسب نشود. بعداز ظهور اسلام، به جهت فرمایش رسول الله که: «كُلُّ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مُنْقَطِعٌ إِلاَّ حَسْبِي وَ نَسَبِي»، نسب به سمت رسول اکرم (ص) و بنیهاشم جهت گرفت و کتب زیادی در نسبشناسی بنیهاشم و دیگر قبایل در اولین قرون ظهور اسلام نوشته شد. در مقابل نسبشناسی بحث نقابت بر سادات و قبایل و طوایف نیز رشد زیادی پیدا کرده است. در قرن اول مشاهیری از نسبشناسان از آل ابیطالب و دیگر قبایل داشتند. علیبن ابیطالب بزرگترین نسبشناسی طالبی بودهاند و میبینیم که معاویه بهخاطر اینکه بزرگان را جمع کند، بیشاز هفت نفر از نسبشناسان عصر را در شام جمع میکند و عقیلبن ابیطالب هم به آنان میپیوندند و مناظرهای با برادرشان امیرالمؤمنین داشت. نسبشناسی آنقدر اهمیت داشته که وقتی پیامبر اکرم (ص) وارد مسجد مدینه شدند دیدند که دو گروه در حال بیان مطلبی هستند. شیخی در یک گروه و شیخ دیگری در گروه دوم، شیخ اول در مورد نسب عرب و تاریخ آن صحبت میکرده و دومی در مورد فقه صحبت میکرده است رسول اکرم(ص) در حدیثی که در ذیل همین است گروه اولی را که مشغول نسبشناسی بودند را ذم میکند و میفرماید برای صاحبش نفعی ندارد و گروه دیگری که مشغول فقه و احکام اسلامی بودند را تمجید کردند (لسانالمیزان/ج3/ص104؛ التراتیب الاداریه/ج2/ص230) این مطلب را میشود به این صورت بیان کرد که در قرن اول اسلامی یقیناً ترجیح این بوده که مسلمانان به احکام اسلامی بپردازند تا اینکه به داستانهای جاهلیت خودشان و تفاخر نسبی بپردازند. برخی همین ذم را تسری دادند و گفتند علت اینکه علم انساب زیاد رشد نکرده است به دلیل نحوستی بوده که داشته که یکی از آنها همین ذم رسول اکرم (ص) و بعداز ایشان ائمه بوده است و حال اینکه امروزه در بسیاری از مباحث فقهی مانند بحث ارث و زکات نیازمند علم انساب هستیم. در نیمه دوم قرن سوم و در سال 252 هجری نقبای آلهاشم را داشتهایم یعنی بنیامیه و بنیعباس و بهخاطر اینکه سادات بتوانند خمس و مواجب خودشان را از حکومت دریافت کنند به ناچار باید نزد نقیب اشراف هاشمی یا امیر منطقه میرفتند. یحییبن عمربن یحییبن حسینبن زیدبن علیبن الحسینبن علیبن ابیطالب، که کنیه او «ابوالحسن» بود در سال 249هق در کوفه قیام و ظهور کرد. یحیی در زمان «متوکل» در خراسان خروج کرد. «عبداللهبن طاهر»، حاکم خراسان او را دستگیر کرد. متوکل دستور داد او را به «عمربن فرج» حاکم مدینه بسپارند؛ زیرا «عمربن فرج» حاکم مدینه و سرپرست کارهای بنیهاشم نیز بود. یحیی اوضاع مالی مناسبی نداشت، از عمربن فرج درخواست پول کرد؛ اما عمر با او با درشتی صحبت کرد. یحیی نیز پاسخش را داده و به او دشنام داد. عمر جریان را برای متوکل نوشت، متوکل دستور داد، او را در خانه «یحییبن خاقان» (وزیر خود) زندانی کنند. مدتی در آنجا ماند، تا آزاد شد و به «سامرا» رفت. در آنجا با «وصیف» کارگزار سامرا دیدار و از او تقاضا کرد که مقرری برای وی تعیین کند؛ اما او نیز با یحیی با درشتی رفتار کرد. وقتی که یحیی تصمیم به قیام گرفت، نخست به زیارت قبر «امام حسین (ع)» آمد و برای زواری که در آنجا بودند، تصمیم خود را آشکار کرد و گفت من اکنون میخواهم، برای احقاق حق برخیزم، هر کس که با من قصد همکاری دارد، آماده شود. جمعی از زائران دعوت او را پذیرفتند و اطرافش را گرفتند. یحیی با همراهان خود شبانه وارد کوفه شدند. اما بعداز مدتي قيام او به شكست ميانجامد و او كشته ميشود. زمانی که از یحیی راجع به انگیزه قیام او سؤال شد میگوید سادات نیاز به نقیب مستقلی برای خودشان و سرپرست مستقلی برای گرفتن مواجب و ثبت ازدواج و وفاتشان دارند که برادر یحیی بهنام حسین از طرف خلیفه بهعنوان اولین نقیب از نقبای سادات علوی در کوفه منصوب میشود و بعداز او سیر وجود نقابت و تألیف کتب انساب مستقل ادامه پیدا میکند.
نقش و جايگاه شيعيان در تدوين كتب علم انساب
اولین کسی که در علم انساب سادات، کتاب نوشت، یحیی نسابه، فرزند حسنبن جعفربن عبیدالله اعرجبن حسین اصغربن امام زینالعابدین (ع) بود که سلسله خاندان اهلبیت علیهم السلام از آغاز تا زمان خود را ثبت کرد. مؤلف این کتاب درسال 286 وفات کرده است و نگارش آن ظاهراً در سال 253 بوده است و از اولین کتابهای انساب است. بعداز آن تألیف کتب انساب توقفی داشته است تا اینکه آلبویه حکومت عراق را بهدست میگیرد. آلبویه علاوه بر تقویت فقهای شیعه علمای انساب برجستهای را در نگارش کتب انساب تشویق کردند. ابونصر سهلبن عبدالله بخاری نسابه (قرن۴) اولین شخص از اهلسنت است که کتاب سرالانساب العلویین = سر السلسله العلویه را در علم انساب تأليف كرد و بعداز ایشان شیخالشرف ابوالحسن محمدبن ابيجعفر محمد العبیدلی النسابة (۳۳۸-۴۳۶ﻫ) از شاگردان شیخ مفید و یکی از مشایخ شریف مرتضی، شریف رضی، شیخ طوسی و احتمالاً ابوالصلاح حلبی است، كه مؤلف کتاب تهذیبالانساب و نهایةالاعقاب است که از مهمترین کتب انساب است و بعداز او نجمالدین ابوالحسن علیبن ابوالغنائم علوی عمری مشهور به ابنصوفی (حدود۳۹۰- حدود۴۶۰ق)، نسبشناس شیعی که نواده امیرالمؤمنین و از نسل عمربن علی است به همین دلیل به او ابوالحسن عمری میگویند. ایشان بزرگترین عالم انساب در قرن پنجم هجری است. ابنصوفی در ۴۴۳ق به مصر سفر کرد و در آنجا برخی از آثار خود را به مجدالدوله ابوالحسن احمد نقیبالنقبای طالبیان در حکومت فاطمیان عرضه داشت. ابوطالب محمد پسر مجدالدوله از ابنصوفی خواست تا کتابی مختصر در انساب بنگارد. او نیز کتاب را به پاس عنایت مجدالدوله بدو منسوب کرد و آن را المجدی فی انسابالطالبیین نامید. تا قرن دهم هجری تألیفات کتب انساب ادامه داشته و هر پنجاه سال کتب انساب یک بار تألیف شده است و روش علمای انساب در این کتابها مبتنی بر بیان نسل امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان تا زمان خودشان بوده است و هر کدام سلیقه متفاوتی داشتهاند هدف برخی ثبت فرزندان بوده است و در غالب کتب انساب کمتر نام زنان ذکر شده است.
ضرورت تألیف کتب علم انساب و فعاليتهاي صورت گرفته
دلیل تألیف کتب انساب این بود که برخی بهدلیل تفاخر و شرافت سادات ادعای نسب میکردهاند و علما انساب ضمن تألیف فقط نسب را در کتابشان متذکر میشدند. و یا منظورشان ذکر فقها و نقبا و امرا و شهدا و انقلابیون سادات با عناوینی مانند الشهید، المجاهد یا الفقیه و یا السید العادل الفقیه القاضی در کتابهایشان و بهصورت اختصار بوده است تا سیادت سادات علاوه بر شرافت نسب به شغل و حرفه آنها ذکر شده باشد. بنابراین میبینیم کتب انساب جنبه تاریخ نگاری ندارند و هدفشان ضبط اسامی سادات است و غالب مؤلفین کتب انساب از سادات هستند و گاهی به تاریخ تولد و وفات و محل دفن آن سید اشاره میکردهاند مثلاً ابنصوفي در کتاب المجدی فی انسابالطالبیین در ضبط وقایع و محل دفن و شهادت بسیاری از سادات توجه نشان داده است و میگوید و مشهده... یا در مورد حضرت عبدالعظیم به محل شهادت و بارگاه ایشان در شهرری اشاره میکند. كه نسبت به تألیفات دیگر یک تکنگاری در مورد مدفن سادات ميباشد. در همین قرن پنجم ابداعی در علم انساب شد. علم سادات بیشتر به ورود و خروج سادات از نسل امام علی (ع) تا نسل امام حسن عسگری (ع) ختم میشده است. اما میبینیم علامه نسابه ابواسماعیل ابراهیمبن ناصربن طباطبا علوی اصفهانی كه طباطبا، همان ابراهیمبن اسماعیل دیباج، فرزند ابراهیمبن عمربن حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی(ع) است برای نخستین بار كتاب منتقله الطالبیه یعنی مهاجرت آل ابوطالب را مینویسد. با وجود ایرانی بودن مؤلف کتاب که ایشان میدانسته محل تولد و خاستگاه بسیاری از سادات عراق بوده و بعد به شهرهای دیگر مهاجرت کردهاند. بنابراین به تمام شهرها هجرت کرده و نسب سادات آن شهر را در کتابش ذیل شهرها نوشته است. کتاب بسیار فاخری است ما چنین نوآوری را سراغ نداریم مگر در کتاب مقاتل الطالبیین که در مورد آل ابوطالبی است که قیام کرده و به شهادت رسیدهاند که در توسط ابوالفرج اصفهانی و در قرن پنجم تألیف شده است مؤلف این کتاب قریب به چهارصد نفر از علویونی که قیام کرده یا به شهادت رسیدهاند را ذکر کرده است اما در قرن خودش که قرن پنجم است بسیاری از افراد را به جهت عدم آگاهی یا به دلیل اختلاف مذهبی از قلم انداخته و بنابراین بنده تتمهای بر آن زدم و نام آن را مشاهد العلویین فى تتمة مقاتل الطالبیین گذاشتم. حتی در مورد کتاب منتقلةالطالبیین چون مؤلف آن تا قرن پنجم به کشورهای اسلامی سفر کرده است اضافاتی بر آن انجام دادیم و الدّرةالذهبیّه فى اکمال منتقلةالطالبیّه نامگذاری کردیم که تألیف بنده است که به چهار جلد افزایش پیدا کرده است و ضمن پیشبرد روش مؤلف کسانی را که مؤلف ذکر نکرده یا بعداً در کتب انساب ذکر شدهاند را در این کتاب اضافه کردهایم. در کتاب اول مستدرکی قرار دادیم و به سه جلد افزایش دادیم و علاوه بر آن محل دفن علوییون و امزادگان را در کتاب چهارم اشاره کردهایم. همچنانکه انساب بیشتر در مورد نسب سادات است، برای برخی از طوایف سادات هم کتب مستقلی داریم. مثلاً بخشی از مؤلفین در قرون پنجم و ششم برای مثلاً آل جعفرالطیار کتب مستقلی نوشتهاند. به جهت ازدیاد نسل سادات بزرگان کتب مستقلی فقط برای طایفه خودشان نوشتهاند و معرفی خاندانهای سادات باعث شده تا طوایف غیرسادات هم به تفاخر نسب عربی خودشان کتب انساب بنویسند که باعث شده است تا بیش از 350 تألیف در خصوص انساب داشته باشیم. ویژگی علمای انساب این است که علاوه بر علم انساب در علومی تخصصی مانند فقه و کلام و... کتبی تألیف کردهاند و این کتاب انساب آنها بوده که نسبت به دیگر تألیفات آن پررنگ شده است و غالباً علمای انساب در دیگر رشتههای دینی هم تخصص داشتهاند. در چند سال اخیر کتابخانه آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی غالب کتب انساب را به چاپ رسانده است. حاشيهنويسي آنها بهعهده استاد آقای مهدی رجايي بوده و با زحمت ایشان بیشاز 50 جلد از کتب انساب به چاپ رسیده است. آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی مقدمه فاخری در مقدمه کتاب لباب الانساب بیهقی دارند که میتوانند به آن مراجعه کنند و علاوه بر آن مقالات زیادی درباره ورود و خروج به علم انساب و مزارشناسی و درباره انگیزه علمای انساب از تألیف کتب انساب و طبقات علمای انساب دارند.
علم انساب و اهميت آن در مزارشناسی
که ما ده هزار امامزاده در ایران داریم ولی عملاً در جهت معرفی صحیح آن حرکتی حتی از اوقاف نمیبینیم که آخرین کتاب ما مجموعه هزار مزار ایران بود که به سفارش سازمان گردشگری و میراث فرهنگی تألیف شد که برای هر استان یک جلد و در مجموع سی و یک جلد تألیف شد که تمام بناهای ثبت شده در فهرست آثار باستانی ایران را معرفی کردهایم که این بناها شامل آرامگاه، مقبره، بقعه و زیارت و مشهد امامزادگان در هفت مدخل بوده است و بقای ذکر شده در این کتاب بین صد سال تا هزار سال سابقه دارند هر بنایی که بیش از صد سال سابقه داشته اند ثبت میراث فرهنگی میشود و ما تمام مزاراتی را که ثبت میراث فرهنگی شده بودند را در این مجموعه ثبت کردیم. بعداز اتمام این کار فعالیت ما با اوقاف به اتمام رسیده بود و به پژوهشکده حج و زیارت منتقل شدیم که آنجا هم 25 تألیف داشتیم. یکی از کارهای فاخر ما تاریخ نقبای مکه و مدینه است که در مورد ساداتی که نقیب سادات مکه و مدینه بودند تألیف شد. بعداز آن تمام زیارتگاههای کشور عراق در 17 استان این کشوربه تعداد 440 زیارتگاه بهصورت مشترک با جناب آقای احمد خامهیار در دو جلد و 1760 صفحه برای اولین با تحقیق و بررسی و ذکر شد . هدف ما در پژوهشکده این بود تا 110 زیارتگاهی را که هدف زیارت زائرین عتبات عالیات بود را معرفی کنیم که تا الآن 35 جلد کتاب مستقل در مورد زیارتگاههای عراق معرفی شده است مانند مقابر حضرت میثم تمار، حربن یزید ریاحی، ابراهیمبن مالک اشتر، ابراهیم فرزندان امام موسی کاظم، زینب دختر امام موسی کاظم و... که در لیست کتب پژوهشکده وجود دارد. همچنین چند عنوان مغفول مانده در حوزه انساب را در دستور کار قرار دادیم، یکی در مورد معرفی زنان اهلبیت ؟عهم؟ است که اشاره کردیم دأب علمای انساب این نبود که دختران و دخترزادگان ائمه و فرزندان دختری آنها را در کتب انساب ذکر کنند. چراکه نام زنان حرمتی داشته است تا بر سر زبانها نیفتد. بنابراین نام زن در کتب انساب بسیار کم است. فکر کردیم اگر نام تمام زنان را از لابهلای کتب انساب خارج کنیم کتاب فاخری در مورد نسب زنان گردآوری خواهد شد بنابراین تألیفی تحت عنوان موسوعة النساء العلویات که تاکنون 1800 زن علویه را از کتب انساب استخراج کردهایم و برخی از آنها از شهدا یا مجاهدین و یا محدثات بودهاند و با شرح حالهایی که از کتب حدیثی و تاریخی بوده است امتزاج داده شده است و دو جلد کتاب فاخر به زبان عربی آماده چاپ شده است. مبنای کار ما کتب انساب از اولین کتاب تا آخرین کتاب بوده است و چون خواستیم نام علویات بر سر زبانها باشد طرحی تحت عنوان خویشاوندی با آل علی بنا کردیم. اهلسنت کتبی دارند که آل علی خیلی دوست داشتند با صحابه ازدواج کنند یعنی دخترانشان را به صحابه بدهند و افتخار میکردند که مثلاً امیرالمؤمنین دخترشان را به عمر دادهاند و ما عکس این کار را انجام دادهایم و نوشتهایم خویشاوندی با آل علی یعنی صحابه دوست داشتند خودشان یا فرزندانشان به عقد علویات دربیایند و مثالهایی ذکر کردیم. در اسلام بحث کفویت مطرح است و این کفویت در میان علویات بهشدت رعایت میشده است، در قرن اول میبینیم تمام فرزندان امیرالمؤمنین با عقیلبن ابیطالب و جعفربن ابیطالب ازدواج کردهاند مگر چند نفری. در آل حسن یعنی نوادگان دختری و پسری امام حسن مجتبی غالباً با آل طیار و عقیل ازدواج کردهاند و بعدها که آل سجاد آمده است با آل حسن ازدواج کردهاند، بعدها هم آل حسن با آل حسین و امام جعفر صادق ازدواج کردهاند و این روش طبقه علویات و علویون بوده است ولی بهخاطر نهایتاً یکصد ازدواجی که در تاریخ با غیر علویون صورت گرفته است کتابی نوشتهاند که خویشاندی صحابه با آل علی و ما این را برعکس کردیم و پاسخ آن کتاب را دادیم. بنابراین موضوع علویت موضوع بکری بوده است که انشاءالله بهزودی به چاپ میرسد.
احيا، شناسایی نیازهای پژوهشی، چالشها و پرسشهای نوپدید در زمینه علم انساب
اخیراً پژوهشکده الذریة النبویة به سرپرستی حجتالاسلام سیدمنذر حکیم در تقریب مذاهب تأسیس شده که زیر نظر حوزه علمیه است و بنده و بسیاری از دوستان مانند آقای رجایی و آقای غروی و آقای اشکوری جزو مؤسسین آن بودیم، آنجا کلاسهایی برگزار میشود و برخی از طلابی که علاقه دارند میتوانند سطح سوم و چهارم خودشان را در بحث نسبشناسی بگذرانند. در مورد نسبشناسی کتاب و مقاله وجود دارد، اما به نظرم به جهت عدم آگاهی و شناخت فواید این علم در بین طلاب ذوق کمی برای فراگیری آن وجود دارد که لازم است بزرگان حوزه این ذوق را در طلاب احیا کنند تا این علم احیا بشود چه با نوشتن و چه با خواندن و چه با تحشی بقیه کتب انساب که در برخی از کتابخانهها محجور ماندهاند. بنابراین در وهله اول لازم است این علم را معرفی کنیم و برادران طلبه را به فواید این علم تشویق کنیم و همچنين چندین نشست علمی در مراکز حوزوی اعم از مؤسسه امام صادق (ع) و مدرسه امام رضا (ع) و مدرسه خواهران معصومیه و جامعةالمصطفی العالمیه داشتهایم که باعث شد چندین پایاننامه به سمت انساب و نسبشناسی جهتگیری داشته باشند. یکی از زیباترین کتبی که از سوقات پایاننامهها بود. پایاننامه کارشناسی ارشد آقای عالمی با عنوان انسابنگاری شیعه بود که انصافاً زحمت زیادی کشیده شد و بنده ارزیاب این کتاب بودم و با تغییراتی میتواند یکی از کتب درسی حوزه باشد و شروع کاری برای حوزه باشد. بنده معتقدم کشوری که ده هزار امامزاده دارد و این امامزادگان جزو شهدا یا علما یا علویون هستند میتوانستیم بسیاری از پایاننامههای حوزه را به این سمت جهت دهی کنیم، با اینکه موضوعات زیادی وجود دارد اما اهل مشورتی نیست و کسی به این مسایل توجه لازم را ندارد. حوزه معتقد است متولی این امور اوقاف است و اوقاف هم متولی را جای دیگر میداند و در این مورد سردرگمی وجود دارد و طلابی که ذوق حرکت در حوزه مزارشناسی و تاریخ انساب دارند میتوانند پایاننامه خودشان را با همکاری اوقاف و میراث فرهنگی و پژوهشکده انساب و سادات نبوی و پژوهشکده حج و زیارت به این سمت سوق بدهند تا برخی از کاستیهای موضوعات پایاننامه را جبران کند و خدمتی به امامزادگان و سادات باشد. یکی از مشکلات ما در مورد سادات عدم شناسایی و جمعآوری مشجرات محلی است. یک شخص توان ندارد وقتی حوزه از همه استانها طلبه دارد میتوانستند مشجرات هر استانی را با تعدادی از طلاب و مسئول طلاب شهر و استان برای احیای این آثار جمعآوری کنند که متأسفانه این کار نشده است و امیدواریم حوزه این قسمت را هم پیگیری کند.